تنهایم .....
من اینجا نشسته ام وناخن میکشم روی دیوارهای که یک عمر
انتظارصورتم را میکشیدند
پشت شیشه بخارگرفته ای
که هیچ احساسی ندارد ووقتی روی آن مینویسم دوستت دارم گریه نمیکند
تنهایم .....
تنهای تنها در شلوغی لحظاتی سنگین
لحظاتی سنگین که میخواهند خیالت را از من بگیرند